۰۴۱-۳۴۴ ۸۵۵ ۱۵
دریافت نوبت مشاوره

اختلال وسواس در کودکان

اختلال وسواس در کودکان

اختلال وسواس در کودکان

۳ بهمن ۱۳۹۵ زهره قربانی

وسواس اطفال در تمام زمینه های روحی و ذهنی ممکن است پیش بیاید و در رفتارهای کودک خود را نمایان کند بهتر است والدین با دیدن اولین نشانه هادر فرزندشان سعی در رفع این رفتارها کنند.

وسواس در همه زمینه ها ممکن است برای کودک پیش بیاید و باعث نگرانی و اضطراب وی شود چه در زمینه درس و امتحانات و چه در زمینه نظافت ؛که در صورت مشاهده والدین باید به این موضوع رسیدگی و توجه کنند تا از وارد شدن  آسیب های روحی به فرزندشان پیشگیری کنند.

اختلال وسواس در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشه وار رفتارهای خاصی بروز می کند که موجب برانگیختگی و نگرانی آنان می شود.

اختلال وسواس در کودکان به صورت تفکرات مزاحم و تکرار کلیشه وار رفتارهای خاصی بروز می کند که موجب برانگیختگی و نگرانی آنان می شود. کودک وسواسی خود را از درون تحت فشار می بیند و تصور می کند که استرس ها و تنش های فکری او از خارج بر وی تحمیل می شوند، در حالی که نوع تفکر او عامل اصلی این فشارهاست.

بر طبق گزارش انجمن روانپزشکان آمریکا تقریباً از هر ۲۰۰ کودک و یا نوجوان، یک نفر دچار اختلال وسواس است. این اختلال به دلیل آن که توام با درد، ناراحتی و یا بیماری جسمی خاصی نیست، معمولاً تا سنین نوجوانی و جوانی ناشناخته می ماند.

روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری تاکنون نتوانسته اند علت و زمان دقیق شروع این اختلال را شناسایی کنند، ولی همگی بر این نکته اذعان دارند که عوامل چندی اعم از: وراثت، روش های تربیتی والدین، ویژگی های خانوادگی، نابهنجاری کارکرد سیستم عصبی و آشفتگی های خلقی در بروز این اختلال در کودکان دخالت دارند.

اعضای خانواده و مدرسه باید به این نکته توجه کنند که بروز این گونه افکار و اعمال به هیچ عنوان تقصیر کودک نیست و کاملاً با افکار عادی کودک تفاوت دارد. برای مثال کودکی که فکر باز بودن شیر گاز او را به ستوه آورده است، بارها و بارها با امتحان کردن شیر گاز سعی می کند اضطراب و تشویش خود را کاهش دهد، و یا کودکی که نگران کثیف بودن دست هایش است، ممکن است چندین بار دست های خود را بشوید تا حدی که پوست دست هایش حساس و قرمز شوند، و یا کودکی که از درست بودن مشق ها و امتحانش شدیداً مضطرب است، ممکن است بارها و بارها آن را پاک کند و دوباره بنویسد.

علائم اختلال وسواس در کودکان چیست ؟

شناخت علائم و نشانگان این اختلال در اغلب کودکان وسواسی قدری مشکل است؛ زیرا بچه ها قادرند خیلی ماهرانه افکار و رفتارهای وسواس گونه خود را مخفی نگه دارند. گاهی نیز والدین توانایی کشف افکار و اعمال وسواسی آن ها را ندارند و گاهی نیز به گونه ای رفتارهای کلیشه ای خود را اجرا می کنند که اطرافیان شان تصور می کنند، انجام این کارها جزء برنامه روزانه شان است.

به طور کلی رایج ترین افکار و رفتار وسواسی کودکان و نوجوانان عبارتند از:

_ترس از کثیفی.

_ ترس از ویروس ها و میکروب ها.

_ نیاز به همدردی، دلسوزی و رسیدگی.

_ توجه بیش از اندازه به سر و وضع خود.

_ اعتقاد به خوش یمن بودن اعداد، روزها، ساعات و….

_ داشتن افکار مذهبی منفی.

_ داشتن افکار پرخاش جویانه و تمایلات جنسی نامتعارف.

_ ترس شدید از داشتن بیماری ها و یا صدمه دیدن یکی از اعضای خانواده.

_ اشتغال شدید فکری درباره کارهای خانگی.

_ داشتن ایده ها و افکار مزاحم و ناخودآگاه.

چه علایمی برای اختلال وسواس در کودکان و نوجوانان تشخیصی است؟

علائمی که باید نسبت به بروز آن ها حساس و هوشیار بود تا این اختلال را در کودک زود تشخیص داد، عبارتند از:

– مجروح شدن و ترک خوردن پوست دست کودک بر اثر شستن مکرر دست ها.

– مصرف بیش از اندازه صابون، دستمال کاغذی، نوار توالت و… .

– افت تحصیلی ناگهانی و پایین آمدن یک باره نمرات امتحانات مدرسه.

– طول کشیدن بیش از اندازه مشق نوشتن.

– سوراخ شدن و تکه تکه شدن پاک کن ضمن مشق نوشتن و امتحان دادن.

– تعریف کردن مکرر و یک نواخت درس های روزانه با استفاده از جملات مکرر.

– لباس عوض کردن بیش از اندازه.

– داشتن مراسمی طولانی برای خوابیدن.

– نگرانی برای سلامتی اعضای خانواده.

– اصرار بر دادن آزمایش های گوناگون پزشکی، برای اطلاع از سلامتی خود و اعضای خانواده.

معمولاً نشانگان اختلال وسواس به ندرت به یک باره شروع می شوند. سایر اختلالاتی که معمولاً همراه با اختلال وسواس فکری _ عملی پدید می آیند، عبارتند از: اختلالات اضطرابی، افسردگی، اختلالات مربوط به کمبود توجه، بیش فعالی، اختلالات مربوط به یادگیری، اختلالات رفتاری(مثل ناخن جویدن، تیک های عصبی، خارش پوست).

بهترین نوع درمان اختلال وسواس در کودکان استفاده از روش های رفتاردرمانی و در مواردی توام با دارودرمانی است. بر طبق این روش ها، ابتدا رفتار درمانگر، کودک را تشویق می کند تا افکار و آئین های وسواسی خود را به طور دقیق و جزءبه جزء شرح دهد، تا او بتواند اجزای کلیدی این رفتارها را شناسایی کند. آن گاه از او می پرسد که انجام دادن کدام یک از رفتارهای وسواسی اش ضروری نیست و آیا می تواند بدون آن که نگران و مضطرب شود، از انجام آن بخش از رفتارهایش صرف نظر کند.

در این مرحله درمانگر، ضمن پذیرش حالات، افکار و رفتار کودک، سعی می کند به او بفهماند که هر فردی ممکن است در مواردی دچار خشکی رفتار و اشتغالات ذهنی وسواسی شود که به دلایل نامفهومی مدام آن ها را تکرار می کند. هدف او از این کار آن است که تا حدود زیادی افکار وسواسی کودک را متزلزل کند تا حدی که رفته رفته بتواند گام های موثری برای حذف این گونه رفتارها بردارد. گروه دیگری از رفتار درمانگران که روش های خود را بر پایه دیدگاه شناخت درمانی استوار کرده اند نیز برای درمان اختلال وسواس در کودکان و نوجوانان سعی می کنند ابتدا به کودک بیاموزند که چگونه می تواند احساسات و افکارش را درباره فکر و عملی که انجام می دهد، تغییر دهد. برای مثال، اگر کودکی وسواس دست شستن دارد، از او می خواهند که دست هایش را کثیف کند(مثلاً گل آلود، چرب، خمیری، ماسه ای و…) و سعی کند بدون آن که چندین بار دست هایش را بشوید به بازی خود ادامه دهد و فقط در انتهای بازی دستش را بشوید.

در این روش، تغییر نگرش کودک درباره کثیفی و آلودگی مدنظر است و این که او بتواند به خود بقبولاند که خمیر نوعی وسیله بازی برای کودکان است که از مواد بهداشتی درست شده است و لزومی نیست در حین خمیربازی چندین بار دست هایش را بشوید. روش های درمان رفتاری، زمانی که اعضای خانواده هم درگیر حل مشکل شوند، بهترین شیوه درمان محسوب می شود. طبق نظر روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری، کودکانی که برای درمان خود از این گونه شیوه ها استفاده می کنند، نیاز به حمایت، همکاری و مشارکت تمام اعضای خانواده دارند. در حقیقت، درصد بهبودی کودک بدون همراهی خانواده خیلی کم می شود، زیرا شیوه های درمان شناختی رفتاری اغلب با قدری اضطراب و نگرانی توام هستند که اگر حمایت روانشناس، والدین و اعضای خانواده را همراه نداشته باشد، درمان و بهبود کودک را به تاخیر می اندازد.

زمانی که کودکی دچار مشکل وسواس می شود، اطرافیان او باید به این نکته توجه داشته باشند که کودک گناه و تقصیری ندارد. وقتی آنان قصد درمان و بهبودی بیماری کودک را دارند، باید از هر جهت او را مورد حمایت خود قرار دهند. والدین باید سعی کنند آگاهی های خود را در زمینه نوع بیماری فرزندشان بالا ببرند و انتظارات و خواسته هایی در حد توان کودک از او داشته باشند. آن ها باید بدانند که چنان چه همراه و مشفق کودک باشند، روند درمان او روز به روز تسریع می گردد و رفتارها و افکار آزاردهنده کودک نیز به تدریج از بین خواهند رفت. اطرافیان باید بتوانند کمترین بهبودی کودک را تشخیص دهند و او را مورد تشویق و حمایت خود قرار دهند.

در نظر داشته باشید هیچ کودک وسواسی ای بدون داشتن والدینی مضطرب، پریشان و مبتلا به اختلالات عصبی وجود ندارد. تمام اعضای خانواده باید نسبت به این موضوع حساس و هوشیار باشند. آنان باید تا حد امکان شرایط را برای کودک آرام و عادی نگه دارند تا او بتواند مشکلات و سختی های درمان را راحت تر تحمل کند. خانه ای پرتنش و اضطراب هیچ گاه نمی تواند به کودک کمک کند تا با نگرانی و تشویش ناشی از شیوه های درمانگری مقابله نماید.

روان درمانگران اغلب برای ایجاد انگیزه در کودک بر رفتار وسواسی او نامی می گذارند که برای کودک قابل قبول باشد. هدف این است که کودک ، درمانگر و خانواده با هم بر ضد رفتار وسواسی بجنگند. در نتیجه رفتار وسواسی دشمن می شود ، نه خود کودک.

پس از آنکه رفتار وسواسی متوقف شد احتمال آنکه کودک درباره ی افکار ناراحت کننده ی پیشینش صحبت کند بیشتر میشود. با این همه فقط کودکان معدودی به اندازه ای از افکارشان خجالت میکشند که هیچگاه آنها را مطرح نمیکنند. این موضوع در صورتی که وسواس کودک کمتر و کارآیی او بهتر شده باشد اشکالی ندارد.

اگر کودک افکار ناراحت کننده اش را در میان بگذارد میتوانیم به او کمک کنیم تا آنها را با افکار سازگار جایگزین کند و دیگر نیازی نبیند که به رفتار وسواسی ادامه دهد. مهمترین تغییری که در تفکر کودک پدید می آید این است که او متوجه شود افکار وحشتناک حتما به اعمال وحشتناک منجر نمیشوند.

معمولا فکرهای وحشتناک عجیب و غریبی در سر اغلب مردم می گذرد اما این دلیل نمیشود که همه ی این فکرها عملی شود.

برخی کودکان رفتار وسواسی ندارند اما به افکار وسواسی دچارند. ذهن کودک مانند یک صفحه ی گرامافون خش دار کار میکند و یک فکر بارها و بارها تکرار میشود. وقتی این اتفاق می افتد کودک قادر نیست به چیزهای دیگر فکر کند و کارهایش را یا نمیتواند انجام دهد یا بسیار کند انجام می دهد.

وسواس های فکری میتوانند بسیار ناخوشایند و فلج کننده باشند. به همین دلیل ارزش دارد که به کودک کمک کنید تا آنها را کمتر کند. در اینجا با دو روش متداول آشنا می شوید :

از آنجا که وسواس های فکری را نمیتوان دید ممکن است درمانگر با فرزندتان قرار بگذارد که هر وقت گرفتار وسواس فکری شد علامتی بدهد. برخی کودکان برای خودشان یک کارت با علامت stop درست میکنند عده ای کشی را که به مچ دستشان بسته اند میکشند و برخی دست می زنند.

این علامت ها به درمانگر نشان میدهد که کودک دچار وسواس فکری شده است و در ضمن موجب قطع فکر وسواسی میشود. در این مرحله درمانگر میتواند بگوید : (( آفرین ! مچش رو گرفتی!)) هم برای آنکه از کودک تعریف کند که توانسته است متوجه وسواس فکری بشود و هم برای آنکه وقفه ی طولانی تری پیش بیاورد ( به این عمل می گویند توقف فکر). سپس میتوان برای مشاهده ی درست وسواس فکری و رها کردن آن از گفت و گوی ذهنی سازگاری کمک گرفت.

درمانگر میتواند با کمک فرزندتان نواری از فکر وسواسی بسیار اضطراب آور تهیه کند. او در این نوار از فرزندتان می خواهد که ناراحت کننده ترین جنبه های فکر را با جزئیات کامل شرح دهد و هیچ عبارت اطمینان بخشی به زبان نیاورد.

سپس حدود نیم ساعت آن نوار را مرتب برای او پخش می کند تا آنکه حوصله ی کودک سر برود و گفته ها برای او خسته کننده شود. به این ترتیب حساسیت کودک به آن فکر از بین می رود. انجام دادن تمرین های آسودگی در کنار این روش مفید است.

مانند همه ی برنامه های حساسیت زدایی تمرین مستمر روزانه برای برطرف کردن وسواس های فکری و رفتاری بهترین نتیجه را دارد.

 

منبع : کتاب کلیدهای مقابله با اضطراب در کودکان و نوجوانان

ارسال شده توسط : هانیه عبدالکریمی ،کاردرمانگر- عضو تیم تحقیق توسعه موسسه نواندیشان آویژه

 

 

مقالات مرتبط